در رثاي قهرمان
مرتضي مطهري (كتاب حماسه حسيني)
 

@ مرتضي مطهري (كتاب حماسه حسيني)

 

حادثه عاشورا و تاريخچه كربلا دو صفحه دارد. يك صفحه سفيد و نوراني، و يك صفحه تاريك، سياه و ظلماني. كه هر دو صفحه اش يا بي نظير است يا كم نظير.

اما صفحه سياه و تاريكش از آن نظر سياه و تاريك است كه در آن فقط جنايت بي نظير و يا كم مي بينيم.

البته جرات نمي كنم كه بگويم حادثه كربلا از نظر زيادي جنايت نظير ندارد، چون توجه من يكي به جنگهاي صليبي و جنايتهايي است كه مسيحي‌ها در آن مرتكب شدند و يكي هم به جنايتهايي است كه همين اروپايي‌ها در اندلس اسلامي مرتكب شدند كه آن هم عجيب است. آنها به صدهزار زن و مرد و بچه اجازه دادند كه هرجا مي‌خواهند بروند. بعد كه اينها راه افتادند، پشيمان شدند و شايد هم از اول حقه زدند كه اجازه حركت دادند. به هرحال تمام اين صدهزار نفر را كشتند و سر بريدند.

شرقي هرگز از نظر جنايت به غرب نمي‌رسد. شما اگر در تمام تاريخ مشرق زمين بگرديد، دو جنايت را حتي در دستگاه اموي پيدا نمي‌كنيد، يكي «آتش زدن زنده زنده» و ديگر «قتل عام كردن زنان». ولي در تاريخ مغرب زمين اين دو نوع جنايت فراوان ديده مي‌شود. زن كشتن در تاريخ مغرب زمين يك امر شايعي است. هنوز هم باور نكنيد كه اينها روح انساني داشته باشند. آنچه در ويتنام صورت مي‌گيرد ادامه روحيه جنگهاي صليبي و جنگهاي اندلس آنهاست. اين كار كه چند صد هزار نفر را زنده زنده در كوره آتش بگذارند ــ ولو اين افراد جاني هم باشند ــ كار مشرق زميني نيست و از عهده مشرق زميني چنين جنايتي بر نمي‌آيد. اين كار فقط از عهده مغرب زميني قرن بيستم بر مي‌آيد. اين جنايت كه در صحراي سينا ده ها هزار سرباز را آب و نان ندهند تا از گرسنگي بميرند براي اينكه اگر اسير بگيرند بايد به آنها نان بدهند، فقط مال غرب است. شرقي اين جور جنايت نمي‌كند.

بهرحال من جرات نمي كنم بگويم جنايتي مثل جنايت كربلا در دنيا وجود نداشته است، ولي مي‌توانم بگويم در مشرق زمين وجود نداشته است.

@

اما آيا عاشورا فقط رثاء و مصيبت است؟

آيا كربلا فقط كشتن پير و جوان و شيرخوار، آب ندادن به يك انسان، زنداني كردن و شلاق زدن زن و بچه و جنايتها و پستي هاي فراوان است؟

اگر عاشورا فقط همين باشد كه امام حسين (ع) بيچاره و مظلوم است و يزيد قهرمان اصلي است! در اينصورت گريه و عزاداري ما بايد براي جنايتهاي ديگر جهان هم باشد.

اما اين تاريخچه يك صفحه ديگر هم دارد كه در آن صفحه قهرمان يزيدبن معاويه نيست، بلكه در آنجا قهرمان حسين (ع) است. آن صفحه حماسه است، افتخار و نورانيت است. آن صفحه را كه مي بينيم، مي گوييم بشريت حق دارد كه به خودش ببالد.

فرشتگاني كه به خلق انسان اعتراض كردند تنها صفحه جنايت و سياه را ديدند، اما انسان با آن صفحه نوراني به بشريت خود افتخار مي كند.

@

چرا همواره از سياهي هاي كربلا مي‌گوييم؟

اگر همه شعارهاي ما از صفحه تاريك عاشورا گرفته مي‌شود، در حقيقت ما جفاكاران اصلي به حركت امام حسين (ع) هستيم.

امام حسين را شهيد كردند و سعي كردند كه او و پيامش را در كربلا دفن كنند. اما حسين كه فقط تن نيست، بلكه مكتب است و بعد از مرگش زنده تر مي شود.

اينكه گفته اند رثاء حسين بن علي همواره بايد زنده باشد، حقيقتي است كه خود پيامبر و ائمه اطهار توصيه كردند. اما در رثاي يك قهرمان،  اول بايد قهرمان بودنش براي همه مشخص شود و بعد در رثاي قهرمان بگريند. وگرنه رثاي يك آدم نفله شده‌ي بيچاره بي دست و پاي مظلوم كه ديگر گريه ندارد. و گريه ملتي براي او معني ندارد. در رثاي قهرمان بايد گريست. براي اينكه احساسات قهرماني پيدا كنند. براي اينكه پرتوي از روح قهرمان در روحشان پيدا شود و آنها هم غيرت پيدا كنند، عدالتخواه شوند، با ظلم و ظالم نبرد كنند. آنها هم آزاديخواه باشند و براي آزادي احترام قائل شوند. آنها هم بفهمند عزت نفس چيست، شرف و انسانيت يعني چه، كرامت يعني چه؟

اگر ما صفحه نوراني تاريخ حسيني را خوانديم، آن وقت از جنبه رثايي‌اش مي توانيم استفاده كنيم. وگرنه بيهوده است. خيال مي كنيم حسين بن علي در آن دنيا منتظر است كه مردم برايش دلسوزي كنند يا _ العياذبالله _ حضرت زهرا (س) بعد از هزار و سيصد سال، آنهم در جوار رحمت الهي منتظر است كه چهار تا آدم فكسني براي او گريه كنند تا تسلي خاطر پيدا كند!

گريه و عزاداري براي آنها براي پرورش خود ما و جامعه ما و پيدا شدن صفتهاي خوب امام حسين (ع) در ماست.

@

اما چرا اين يادآوري بايد در قالب رثاء باشد، نه جشن و سرور؟

حركت سيدالشهدا براي خودش موفقيت است. او به وظيفه خود عمل كرده و رضايت الهي را كسب كرده است. او افتخار مي كند كه چنين روزي داشته است. او به مانند عاشقي است كه معشوق خود برسد. اما اين رثاء و گريه آميخته با روح الهي انسان و براي صيقل احساسات انساني و اسلامي است. گريه حقيقي و در جهت الهي اثرات بسياري در جهت صيقل دادن دل انسان دارد كه خنده و سرور آن را دارا نمي باشد.

از سوي ديگر اين حادثه مظهر انحطاط در يك جامعه اسلامي است. چگونه مي شود كه در كمتر از نيم قرن، ملت يك پيامبر با خاندان و عزيزان اون چنين مي كنند؟ لذا بايد دائما عظمت و بزرگي اين مصيبت يادآوري شود تا دوباره جامعه آنگونه نشود.

 

پيام هاي ديگران        link        سه شنبه، 3 بهمن، 1385 - سيدحسين قوامي